+ بی نهایت

به نام خدایی که ابتدا خلق کرد سپس هدایت کرد...

تبلیغات تبلیغات

64 (رحم)

تو قرآن یک سوره ای رو دیدم برام جالب بود که مومنان به کافران میگن دو حالت رو در نظر بگیرید یا خدا وجود داره یا نداره اگر اون دنیا خدا وجود نداشت که هیچی ولی اگر وجود داشت و بر ما رحم کرد بر شما چه کسی رحم میکنه؟؟ واقعا هم همینطوره آدم بر اساس عقلش حداقل باید یک راه فراری داشته باشه.. کلا 20 دقیقه نماز و یک ماه روزه کسی رو نمیکشه.. دروغ و غیبت و دزدی که هر فطرتی باهاش مخالفه... إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ
ادامه مطلب

65 (راز بزرگ شیطان)

اگه شیطان بودید آدم ها رو از چه کاری جلوگیری میکردید؟ چه کاری بود که باعث میشد در های رحمت خدا باز بشه و تو نباید بذاری انسان متوجه بشه؟ چه چیزیه که باعث فرار سریع شیطان میشه؟؟؟ وقتی خدا شیطان رو از بهشت پرت کرد بیرون.. شیطان گفت خدایا من از همه طرف به انسان حمله می کنم!! (چرا؟) برای اینکه آنها رو»»» شکر گذار««« نبینی!! تنها هدف شیطان از این همه وسوسه اینکه تو خدا رو شکر نکنی و کافر باشی... پس هر وقت شیطان بهت حمله کرد مثل من سریع خدا رو شکر کن تا فرار
ادامه مطلب

66 ( فریب مغز)

یه نفر بهم گفت میدونستی محققان گفتن مغز میتونه آدم رو بترسونه و به آدم دروغ بگه و همه چی رو بدبینانه نشون بده تا تو باور کنی؟ گفتم تو این حرف رو قبول کردی ولی اگه این حرف رو خدا تو قرآن بهت بگه که شیطان آدم رو میخواد همش بترسونه و فریب بده رو قبول نمیکردی! مشکل ما آدما هم همینه حرف محققان نمیدونم کجا رو قبول میکنیم ولی حرف خدا رو نه!! إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۵﴾ در
ادامه مطلب

63 (سواستفاده)

وقتی پسر پیامبر از دنیا رفت ماه گرفتگی شد همه گفتن وای خدا عزا داره و ماه رو سیاه پوش کرده و میخواستن ماه گرفتگی رو ربط بدن به مرگ پسر پیامبر... هر کی بود از این موقعیت سو استفاده میکرد و خودشو بر حق نشون میداد و ... اما پیامبر اینکارو نکرد گفت این موضوع ربطی به بچه من نداره و این نشانه ای است از نشانه های وجود خدا..‌ به نظرتون میشه عاشق همچین پیامبری نشد؟ لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ
ادامه مطلب

32 ( نور علی)

همینجور محو علی شده بودم... هیچ وقت اون روز رو فراموش نمی کنم روزی که به زیارت شاه مردان رفته بودم همینطور صداش می کردم علی علی علی.. آقاااا... اااای پدر یتیمان کوفه ما هم یتیم تو هستیم آقا جان.. ااای که به قاتل خودت هم رحم کردی آقا جان ما هم زائران تو هستیم آقا جان.. به ما هم یه رحمی بکن.. یه نگاهی بکن.. دیگه آخرای زیارتم بود گفتم برای بار آخر برم کنار ضریح.. خیلی خیلی شلوغ بود آنقدر که نگو و نپرس..
ادامه مطلب

33 (بی پولی)

این روزها به شدت بی پولم... واقعا پول نباشه زندگی سخته حتی همسرت هم دیگه قبولت نداره.. هر وقت تو زندگی بی پول میشم خدا رو تند تند صدا میکنم مثل کسی که چیزی نداره از دست بده هی میگم یا غیاث المستغیثین یعنی ای فریاد رس کمک خواهان... ای خدای خوب من ای پناهگاه من.. خدایا خدایا خدایا... بعد یهو میبینی از جایی که فکرشو نمیکردم پول میرسه... اون لحظه خیلی قشنگه.. اون لحظه رو خیلی دوست دارم میفهمم که خدا همیشه به یادمه...
ادامه مطلب

34 (جنگ)

یه روز میگفتند نمی تونید خرمشهر رو آزاد کنید و میخندیدن.. یه روز هم میگفتند نمی تونید داعش رو شکست بدید و میخندیدن... امروز هم میگند نمی تونید اسرائیل رو شکست بدید و میخندند.. یه روزی ما سیم خاردار نداشتیم جلوی عراق بذاریم تا جلوتر نیاد با هزار واسطه از سوریه می آوردیم ولی الان قلب اسرائیل رو با موشک میزنیم... بعد یک عده میخندن میگن بیابونا رو زدید هه هه هه.. در جهانی که همه در برابر اسرائیل موش اند تو ایران باش...
ادامه مطلب

35 (صدقه)

پس از دو روز خدا رو صدا کردن و کلی دعا و قرآن خوندن یک لحظه خسته شدم.. با خودم گفتم چرا چیزی نمیشه یهو یاد یه حرف پیامبر (ص) افتادم که وقتی بی پول شدید صدقه بدید.. با خودم گفتم من که پول ندارم چرا باید صدقه بدم!؟ ولی دل رو به دریا زدم و هزار تومن انداختم تو صدقات... بازم نا امید بودم و منتظر... چند دقیقه گذشت و باورم نمیشد یه مشتری نزدیک 4میلیون داد و منی که رو ابرها بودم... فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا
ادامه مطلب

30 (آغاز یک پایان)

سالها گذشت از آخرین مطلبم تو این وبلاگ.. تو همه این سالها زندگیم بالا و پایین زیاد داشته.. اما حس کردم همیشه یه چیزی مراقب من بوده.. همیشه گناه میکردم ولی میدونستم یه نفر هست که قراره دستم رو بگیره و در کمال نا امیدی، امید به خونه من بر میگشت.. میخوام دوباره اینجا شروع به نوشتن کنم... وَالضُّحَى ﴿۱﴾ سوگند به ابتدای روز وقتی که خورشید پرتو افشانی می کند (۱) وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى ﴿۲﴾ سوگند به شب آن گاه که آرام گیرد، (۲) مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها